سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کارون

قرارم با عباس شد سه شنبه ساعت 11دم در نمایشگاه.

نمایشگاه نسبت به سال قبل خلوت تر بود اما ...

اما اینجور که به چشم میومد نه در کنار که در بطن نمایشگاه صنعت ساختمان یه نمایشگاه دیگه بود . نمایشگاه که نه ، بهتره بگم مسابقه استفاده ابزاری از زن در غرفه ها.

الحمدلله در این مسابقه همه از هم سبقت گرفته بودن . السابقون السابقون. اولئک المقربون.

عباس بدجور شاکی بود. شاید مناظر این مسابقه رو با مناظر سفر جهادی که چند روز پیش ازش برگشته بود مقایسه می کرد.

به یه غرفه رسیدیم که 4 دختر با وضعی شنیع کنار یک مرد کراواتی طواف میکردن. یطوفون علیهم ... .

عباس با لحنی دوستانه و در لفافه بهش تذکر داد.

غرفه دار گفت : ببینید ،‏ما در دنیا به یک مهمانی دعوت شدیم. باید تا میتونیم خوب برقصیم.

گفت: دوستم از زن تو مراکز فروشش استفاده نکرد و ورشکست شد.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تو مسابقه استفاده ابزاری از زن در نمایشگاه ،‏ 3 غرفه بودن که شکست خوردند.یعنی ارزش زن را حفظ کرده بودند. یه غرفه مربوط به نشریه مسکن سبز و 2 غرفه هم مربوط به ترکیه بود.

واقعا شرم آور بود . غرفه داران ترکیه که حکومتی لائیک دارن ، با حجابشون به دختران و زنان ایرانی (که ام القرای اسلامه) می گفتند : «خواهرم حجابت»!

به عباس گفتم: عباس ، بیا یه عکس از این غرفه ترکیه بگیر ، یه عکس هم از غرفه ایران تا برا مسئولین فرهنگی کشورمون بفرستیم و ازشون برای کار فرهنگیشون تشکر کنیم.

از غرفه ترکیه عکس گرفتیم ،‏ولی موقع عکس گرفتن از  غرفه نشریه ...  که 3 خانم با وضعی مستهجن توش بودن ،‏بود که فوقع ما وقع.

غرفه دار با عصبانیت اومد سمتمون. گفت ‍: شما با چه اجازه ای عکس گرفتید؟ سریع عکس رو پاک کن. شما حق نداری ...

عباس با چهره ای حق به جانب گفت: چرا پاک کنم؟ شما به چه حقی تو نمایشگاه چند تا مانکن اوردی گذاشتی برا جذب مشتری؟ تو نمایشگاه بین المللی آبروی کشور رو بردید!

یکی از دخترا دراومد گفت: به شما ربطی نداره! شما دوست نداریدببینید جلوی چشاتون رو بگیرید،

هر چقدر که دخترا مثل سیر وسرکه میجوشیدن ،‏آقای غرفه دار که به اشتباه خودش پی برده بود ، نرمتر میشد.

جمعیت دور غرفه جمع شده بودن.

تو این حیص و بیص بود که یکی وارد غرفه شد .

گفت : سلام

گفتیم :علیکم

گفت شما از کجا تشریف آوردید و وابسته به کجا هستید.

گفتم: دانشجوییم و شهروند عادی و وابسته به جایی نیستیم .

گفت فلانی هستم مسئول نمایشگاه. تمام غرفه داران تعهد داده اند که حجاب اسلامی را رعایت کنن. ما هم به این غرفه تذکر داده ایم. حالا جلوی شما باز بهشون میگیم که اگه حجابشون رو درست نکنن فردا جلوی غرفشون پارتیشن می کشیم.

غرو لند و فحش و بد وبیراه خانمهای مانکن بود که روانه ما میشد.

گفتیم آقای فلانی ، کل نمایشگاهتون وضعش همینه. فقط ترک ها حجاب خوب دارن. ما هم میخوایم عکس غرفه ایران و ترکیه رو تو اینترنت بذاریم تا خود مردم مقایسه کنن.

دیگه سیل التماس به عباس بود که این کار رو نکنه.

آخر غرفه دار که به قول خودشون چند سال جبهه بودن و الآن باهامون رفیق شده بود قول داد که وضعیت غرفشو درست کنه و عباس هم جلوش عکس رو پاک (یا به قول خودش پاره ) کرد.

(و این شد که مطلبم بدون عکس اومد تو وبلاگ)

این کار عباس خیلی برام درس داشت. جالبه هیچوقت به یک زن یا دختر نمیگه حجابتو درست کن. همیشه به مردی که با اون خانمه تذکر میده. و جالب هم هست که همیشه هم نهی از منکرش جواب میده.

کاش همه ما هم که ادعای بچه مسلمونی داریم ،‏مثل عباس این واجب الهی رو تو جامعه رواج میدادیم. اونوقت نیازی به گشت ارشاد نبود.


نوشته شده در چهارشنبه 89/5/13ساعت 11:47 صبح توسط محمدعلی زرین نظرات ( ) |



Design By : ParsSkin.com