کارون
«هر چادری که دور انداخته می شود ، افق جدیدی را که تا آن هنگام بر استعمارگر ممنوع بود در برابر او می گشاید و بدن الجزایری را که عریان شده است ، تماما به او نشان می دهد. پس از دیدن هر چهره بی حجابی امیدهای حمله ور شدن اشغالگر 10 برابر می گردد... . هر چادری که می افتد ، هر بدنی که از چادر بیرون میآید ، به این معناست که الجزایر به انکار وجود خویش پرداخته و هتک ناموس را از جانب اشغالگر پذیرفته است! با هر چادری که رها می شود ، گجویی جامعه الجزایر خویشتن را به مکتب ارباب تسلیم کرده و تصمیم میگیرد تحت رهبری اشغالگر ، عادات و رسوم خویش را تغییر دهد»(1) مقدمه: حدودا 5 قرن از طلوع عصر بی دینی مدرن در غرب می گذرد. عصری که انسان را معبود ساخت و با طلوع خود ، تاریکترین شب ظلمانی بشریت را آغاز کرد. شبی که سوسوی ناچیز ستارگان در آن مغلوب و مقهور عصر مدرنیته و عصر بی دینی شده است. دنیای سرمایه داری غرب بازگشت به عصر معنویت را همچون شکستن شیشه عمر خود می داند. غرب که نهیلیسم را راه تسلط بر جهان یافته ، کالایی بنام جسم دارد که تنها بعد وجودی اوست. در این مکتب «انسان پوچ، وجود خودش را در طغیان و سرکشی تایید می کند... . این انسان ،ابدالآباد فارغ از مسئولیت بودن یک آدم محکوم به مرگ را می داند. برای او همه چیز مجاز است، چون خدایی در کار نیست و چون انسان خواهد مرد»(2) 1.انقلاب الجزایر ،فرانتس فانون،ترجمه دکتر پالیزه ، ص36 2.نقل از مقاله *توضیح بیگانه* ژان پل سارتر ، در مقدمه بیگانه آلبر کامو
Design By : ParsSkin.com |