سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کارون

اسمش واقعا ترس رو به دل همه میندازه، مخصوصا بچه های عمران.

زلزله...ترسیدم

یکی دو ترمی میشد که با شنیدن اسم "زلزله"  دلم میلرزید. بجای ترم 7، ترم 8 برداشتم تا شاید از مواهب ترم آخری در پاس کردن این درس مستفیض بشم.

وقت برای خوندنش داشتم. تقریبا هم درس رو خوب خوندم.

امتحان شروع شد... .120 دقیقه.

20 تا سوال تستی از آیین نامه و 12 مسئله.

یه نگاهی به برگه انداختم، به نظر راحت تر از اسمش بود.

بر خلاف بقیه من تصمیم گرفتم از تست ها شروع کنم. تست ها رو زدم و امیدواریم برای پاس کردن "مهندسی زلزله" بیشتر شد.

اومدم سراغ مسئله ها...

فرمول رو نوشتم و عددگذاری کردم و خواستم با ماشین حساب انتگرال بگیرم که دیدم ماشین حسابم تو کیف جا مونده.

از مراقب جلسه اجازه گرفتم که برم از تو کیفم که تو راهرو بود ماشین حساب رو بیارم.

یا خدا...!!! .کیفم نیست!دزد

این ور، اون ور! خبری نبود!!!

-ببخشید! کیفم نیست!

-همون مشکیه؟

-آره.

بعد از کلی تفتیش مشخص شد که کیف من،بعنوان ششمین کیف منتخبِ این چند روزه از جانب آقای سارق! انتخاب شده.

حالا وسط جلسه امتحان بیفت دنبال ماشین حساب! با لطف یکی از خدمه دانشگاه موفق به یافتن ماشین حسابی تاریخی از دوره (دقیانوس) شدم.

وسط امتحانِ به این داغی،داغ ماشین حساب و نداشتن ماشین حساب به کنار، شروع کارآگاه بازی ها حواسم رو خط خطی میکرد.

-کیف شما رو زدن؟

-بله.

-کیفتون کجا بود؟ چه رنگی؟

-جلوی در. مشکی!

بابا، دیگه کاری ازدستم بر نمیاد! تو رو خدا بذارید امتحانم رو خرابتر از این نکنم.گریه‌آور

با ماشین حساب کذا ضرب و جمع ها رو برای استاد نوشتم و جواب انتگرال رو گذاشتم بعهده استاد!!! ولی سوال ها به چه صورت بود؟

الف) ضریب سختی سازه مقابل را محاسبه نمایید.(انتگرال گیری)

 ب) با توجه به جواب سوال فوق...یعنی چی؟

 ج) با توجه به پاسخ سوال فوق ...وااااای

خلاصه 120 دقیقه تموم شد و من موندم و اقبالم ... .

هنوز نمره ها نیومده. ولی من نمیدونم اون سارق میتونه فکرش رو کنه  با یه "دله دزدی" چقدر میتونه به مسروق ضربه بزنه!

************

پ.ن 1: بعد از امتحان به توصیه مسئول آموزش دانشکده، دنبال کیف گشتم و اون رو کنار دستشویی پیدا کردم. فقط ماشین حساب به دردش میخورد بقیه اش رو همون جا گذاشته بود. خبر نداشت اون سنگ خام نسبتا درشت هم "درِ نجفه" و الا به این سادگی ها ازش نمی گذشت.

پ.ن 2: اگر به جای سوالای تستی اول تشریحی ها رو مینوشتم، الان ماشین حسابم تو کیفم بود.

پ.ن 3: این آخرین مطلبیه که از خوابگاه دانشگاه میذارم.وسایلم رو امروز فرستادم تهران و فردا، پس فردا هم خودم باید برم.

خداحافظ ای غم لحظه های جدایی ... .خدانگهدار

پ.ن 4: خداروشکر پاس شد!


نوشته شده در جمعه 90/4/3ساعت 9:34 عصر توسط محمدعلی زرین نظرات ( ) |



Design By : ParsSkin.com