سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کارون

بسیج دانشجویی و انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه سمنان با انتشار بیانیه ای مشترک خواستار برخورد جدی و قاطع مسئولین با عوامل اصلی این هتک حرمت شدند.

 به گزارش سرویس دانشگاه برنا، بسیج دانشجویی و انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه سمنان در بیانیه ای مشترک خواستار برخورد قاطع عوامل اصلی اهانت به تمثال امام شدند.

در این بیانیه آمده است : "ما در ره دوست نقض پیمان نکنیم گر جان طلبد دریغ از جان نکنی دنیا اگر از یزید لبریز شود ما پشت به سالار شهیدان نکنیم"
بیش از سه دهه از طلوع آفتاب انقلاب اسلامی ایران می گذرد ؛ طلوعی که تاریکی دوران ستمشاهی را شکست و خواب نظام امپریالیسم را مشوش نمود.
خمینی آن بزرگمرد تاریخ است که اسلام ناب محمدی (ص) را از کنج حجره های حوزه علمیه به عرصه اجتماع آورد و با انقلاب اسلامی خود بینی جهانخواران را به خاک مالید. در عرصه دفاع مقدس نیز این خیل عظیم عاشقان شهادت بودند که به فرمان مرادشان آغوش خود را برای درک شهادت گشودند و عظیم عاشورایی ؛ 8 ساله آفریدند و یزیدیان جهان و عناصری که سر در آخور غرب و شرق نهاده بودند ، از این بسیج بزرگ سربازان اسلام چنان سیلی سختی خوردند که هنوز هم خیال هجوم نظامی به میهن اسلامیمان راه نمی دهند. 

و چه تلخ بود آن 14 خردادی که ندای « انا ل... وانا الیه راجعون» از مأذنه های این کشور به گوش رسید ، که نه تنها ملت ایران بلکه آزادگان جهان را هم به ماتم فرو برد. خمینی رفت و بیرق سبز ولایت را به دست مبارک خلف صالحش و نائب بر حق امام زمان (عج) حضرت امام خامنه ای ( مد ظله العالی ) سپرد تا این بیرق برافراشته را به دست مبارک صاحب اصلیش برساند. 

اکنون که دو دهه از عروج ملکوتی امام روح ا... می گذرد شاهد آنیم که عده ای دانشجونما که خود را داعیه دار خط امام نیز می دانند در دانشگاه ، این مکان مقدس ، تمثال مبارکشان را گستاخانه پاره می کنند. فاجعه ای که دل بقیه ال... الاعظم ( ارواحنا لمقدمه الفداه) را خون کرده است . و وای بر ما دانشجویان اگر در مقابل این جنایت سکوت کنیم.
دانشجویان دانشگاه سمنان نیز شاهد آن بودند که در تجمع غیرقانونی 16 آذر ، برخی در همین دانشگاه جسارت را به جایی رساندند که تصاویر امام راحل و رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی ایران را از روی دیوار دانشگاه کنده و آنرا پاره کردند و این جسارت را سریعاً و با افتخار به تلکس های خبری بیگانه مخابره نمودند. جامعه دانشگاهی سمنان ضمن تقبیح و محکوم کردن این اقدام خواستار برخورد قاطع مسئولین با عوامل اصلی این هتک حرمت هستند. 

آیا توهین و جسارت به امام ملت از 16 آذر شروع شد ؟ نه، ماجرای زشت و مشمئز کننده این روزها از آن زمان آغاز شد که مدعیان اصلاحات در روز قدس با شعار "نه غزه نه لبنان" اسرائیل را خوشحال کردند ؛ در روز 13 آبان از جنایات آمریکا تقدیر کردند و سرانجام در روز 16 آذر تمثال مبارک امام راحل (ره) ،یعنی روح خدا در کالبد جهان اسلام را پاره کردند.
سران اغتشاش و فتنه که خود را وارثان و احیا کنندگان اندیشه امام (ره) می دانند به جای تقبیح این فاجعه به توجیه آن پرداخته اند و به جای محکوم کردن اصل موضوع ، پخش گوشه ای از این فاجعه آن هم برای آگاهی ملت فهیم ایران را نادرست شمردند. براستی که سکوت در مقابل این حادثه تلخ خارج از توان جنبش دانشجویی مسلمان است . دانشجویان هشدار می دهند که اگر سران فتنه از این فاجعه اعلام برائت نکنند با برخورد سختی از سوی جامعه دانشگاهی مواجه می شوند.
ما فرزندان معنوی روح ا... در دانشگاه سمنان بار دیگر با تجدید میثاق با آرمان های بلند آن امام همام ؛ سوگند می خوریم که اجازه ندهیم استکبار جهانی و عناصر خودفروخته داخلی نسبت به ارزشهایمان اهانت روا دارند و تا آخرین قطرات خونمان پای عهد و پیمان خود ایستاده ایم و با تجدید بیعت با مولا و رهبرمان فریاد می زنیم : "لبیک یا خامنه ای ، لبیک"


نوشته شده در دوشنبه 88/9/23ساعت 11:31 صبح توسط محمدعلی زرین نظرات ( ) |

وقتی دراینترنت جستجو می کردم خبر جالبی را یافتم. کاش کسانی که فکر احمقانه سرنگونی این نظام را در سر می پرورانند اندکی تامل کنند.و همچنین مسئولینی که به اتکای حمایت مردم به این مقامات خدمت رسانی نایل گردیده اند. فأین تذهبون!!!
این خبر در 18 شهریور 1387منتشر گردیده است.
 
خداوند حافظ دین و این نظام است

 

وزیر کشور در سفر به قم با حضرت آیت‌الله بهجت از مراجع عظام تقلید دیدار کرد.

 

آیت‌الله بهجت در این دیدار، مسئولیت‌ها را امانتی در نزد مسئولان دانست و تأکید کرد: تمامی همت خود را مصروف خدمت به مردم کنید و از این فرصت که در اختیار شما قرار داده شده است برای حل مشکلات مردم و ترویج احکام الهی و جلوگیری از بروز معاصی در جامعه به کار گیرید.

آیت‌الله بهجت با تأکید بر ناظر بودن خداوند بر تمامی اعمال و رفتارها افزود:‌ از خداوند بخواهید عملکردتان به‌گونه‌ای باشد که در پایان مسئولیت احساس پشیمانی نداشته باشید.

این مرجع تقلید توصیه کرد: در تمامی کارهای خود به تقویت رابطه خود و خدا اهتمام داشته باشید و از اذکار برای حل مشکلات استمداد نمایید.

حضرت آیت‌الله بهجت در ادامه افزود: مسئولان در کارها و مشکلات به خدا توکل کنند و از او استمداد طلب نمایند. خداوند حافظ دین و این نظام است و کاری از دشمنان ساخته نیست.


نوشته شده در یکشنبه 88/9/22ساعت 9:54 صبح توسط محمدعلی زرین نظرات ( ) |

به یاد حضرت آیت الله بهجت علم

پروفسور حمید مولانا

بسیاری از ما امروز را با رنج و گداز به پایان می رسانیم و به امید فردا دل خوش می داریم و به تمام ناکامی ها و فشار روزگار تن در می دهیم که فردا برایمان روز مبارکی خواهد شد. اما فردا مثل دیروز و پس فردا بدتر از امروز، صحنه زندگی بدین ترتیب برایمان تنگ تر می شود بویژه وقتی که دوره ای از زندگی ما سپری شده و پا به اولین مرحله بلوغ اجتماعی می گذاریم، همه چیز در نظرمان طور دیگری جلوه می کند.

هستند بسیاری از ما نیز که هرگز پا به دروازه این مرحله آگاهی نمی گذارند و در همان درجه اضطراب می مانند و زندگی با مرگ پایان می یابد. ولی همیشه عده بسیار کم و انگشت شماری از ما نیز هست که پرده از راز ملکوتی و حقیقت عظمی برمی دارند. برای آنها «زندگی» و «فنا» معنای دیگری پیدا می کند و این انسان های نادر کوشش می کنند از این راز بزرگ با خبر شوند و بدین ترتیب تنها با ارتباط مستقیم حیات با پروردگارشان این راه را می پیمایند و نه با معلومات و مشاهدات. عشق و علم و حیات و فنا، حرکت و قدرت معنا و ابعاد دیگری پیدا می کند و اهداف و انگیزه ها تغییر می یابد. آنها شکست و پیروزی، بردگی و آزادی، تلخی و شیرینی، حق و باطل، متغیرها و نمادهای متعالی دیگری دارند که به آسانی قابل درک نیستند. زبان سخن می گوید ولی ندا از قلب برمی خیزد. فرد به نقطه ای می رسد که چیزی جز حق در آنجا نیست و بدین ترتیب شک و تردیدی نیز در زندگی وجود ندارد.

زندگی عارفانه با زندگی عالمان دیگر تفاوت دارد. هشت سال قبل در اسفندماه 1380 در آستانه سال جدید در آغاز دو تقویم هجری قمری و هجری شمسی که به هم رسیده بودند، من در شهر مقدس قم، در محضر فقیه و عارف بزرگ حضرت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت، در خانه محقر و قدیمی و در اتاق بسیار ساده ای که در آن از مظاهر عصر ما فقط یک بخاری و یک تلفن در میان انبوه کتاب و کاغذها به چشم می خورد، آن ندا را شنیدم و این محیط عارفانه را احساس کردم. ملاقات این حقیر با حضرتش نیم ساعت به طول انجامید و نصایح پربها و ارزشمندی که در این صحبت نصیب من شد، نعمتی بس بزرگ و زیبا بود. در گفتار و زندگی این فقیه و عارف، بشریت به نهایت رسیده است و مکتب امروز ایشان برای حقیقت جویان و دانش طلبان، اول و آخر عرفان در اصل خود است.

در این ملاقات حضرت آیت الله العظمی بهجت درباره نیروهای استکبار جهانی، سلطه گرایی آمریکا، تکبر، طمع و قلدری دولت مردان، ظلم و آسیب بزرگی که بر جامعه بشری در نتیجه این بی عدالتی ها و کوته نظری ها وارد می شود، صحبت کردند. از دیدگاه ایشان آنها که امروز با تکیه بر مظاهر تمدن غرب از حفاظت تمدن انسانی سخن می گویند، خود بیش از دیگران وحشی هستند. قدرت طلبی، طمع و تکیه بر مادیات، به قدری آنها را از حقایق دور کرده است که حتی فنای خود و سقوط نهایی نظامشان را نیز درک و احساس نمی کنند و کشتار و جنگ علیه مردم بی گناه در دنیا را دامن می زنند. بدین ترتیب آینده جهان اسلام، بدون شک در سازش و تفاهم با نظام جهانی امروزی نیست، زیرا این نظام خود قهار بوده و از جنبه اجتماعی و اخلاقی و دینی، دوره کهولت را طی می کند.

عارف بزرگ درباره دست نشاندگان غرب، تروریسم، جنگ و دین زدایی، طمع و تکبر مردم و دولت ها، علم و دانش، پرهیزکاری و معصومیت ائمه اطهار، نزدیک بودن به خداوند و دانستن قرآن و دعوت مردم به اسلام صحبت فرمودند. از بزرگان و فقها و عالمان اسلام سخن گفتند. از پدر بزرگ اینجانب مرحوم آیت الله العظمی حاج سید محمد مولانا (1294-1363 هجری قمری) و آثار ایشان یاد فرمودند.

سؤال کردم چه نصیحت و توصیه ای برای ما دارید؟ فرمودند خدا را فراموش نکنیم ما همه در این دنیا بر سفره خداوند و انبیاء و ائمه نشسته ایم و آنها به ما نگاه می کنند و بر ما نظارت دارند. وقتی از حضور این فقیه و عارف بزرگ مرخص شدم اولین چیزی که به نظرم رسید، این بود که خداوندا، بین انسان ها، من «کیستم»، آنان که در کاخ جاه و مقام اند و آنان که در کاخ عشق خداوندی و ابدی هستند، چه تفاوتی وجود دارد؟ این عارف و فقیه کیست، زاهدی که به درجه عرفان رسیده و دنیا را پشت سر گذاشته است، ولی نه برای رسیدن به آخرت و اجرت بلکه برای شناخت و ارتباط با پروردگارش، جهان ما چقدر از عمق آن آگاه است و چقدر از این شکاف های فکری اطلاع دارد؟ طنین و صدای این تعهد و عبودیت را چه رسانه هایی می توانند انتقال دهند؟ ولی از طرف دیگر می دانیم که در تاریکی های جهل و نادانی و در ظلمات قرون متمادی که سالها انسانیت را خاموش و آرام و بی حرکت نگاه داشته بود،گهگاه برقی جهیده و راه آینده جامعه انسان را روشن ساخته است. عارفان و عالمان نوع ویژه ای از این جرقه بوده اند.

در دهه های اخیر شهر مقدس قم هم از جنبه های کمی و کیفی تفاوت زیادی با ادوار پیش پیدا کرده است. شهر قم - برای من همچنان که برای بسیاری از دیگران است- همیشه از کودکی یک زیارتگاه و یک مرکز بزرگ علمی بوده است. ولی هشت سال قبل وقتی که به خدمت حضرت آیت الله العظمی بهجت رسیدم، اولین باری بود که به مدت بیش از یک هفته در این شهر مقدس اقامت و از مراکز علمی و پژوهشی آن از نزدیک دیدن کردم، به دیدار آیات عظام و فضلای این شهر رفتم و در مدارس و مساجد آن، از جمله مدرسه فیضیه و موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) سخنرانی کردم. فقیه و عارف عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بهجت نمونه بسیار زیبا و ارجمندی از بزرگان و متفکران اسلامی بود که امروز در شهر مقدس قم خانه و مکتب دارند.

اگر بتوانم آن نیم ساعت ملاقات و صحبتی که با حضرت آیت الله العظمی بهجت داشتم را خلاصه کنم، باید بگویم سخن موردنظر ایشان حقیقت حیات و زندگی بود. بسیاری از ما به دنبال علم هستیم، ولی او به دنبال «معلوم» بود.
انسانی عارف و گشاده رو، حضرتش با حال لطیف و ظریفی با من مواجه شد و صحبت کرد. ولی من می دیدم که ایشان از بالا نگاه می کنند.

ابهت و عظمت حوزه علمیه قم به مراتب بیش از ساختمان های مدارس آن، بیش از گلدسته های متعدد و پرارتفاع آن، بیش از کتابخانه های پربهای آن، و بیش از هزاران هزار جماعت مسلمان و طلاب داخلی و خارجی آن است.

عظمت قم در معنویات، در عرفان، در گنجینه های فکری و دانش، و به طور کلی در عشق و علم نهفته است. عظمت کتابخانه بزرگ مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی در عشق و علاقه بی نظیر الهی و علمی و تعهد خالصانه آن فقیه عالیقدری است که علی رغم همه مشکلات، توانست گنجینه ای از 30 هزار کتاب خطی تمدن ما را جمع آوری کرده و به بهای خستگی و گرسنگی خود این ذخایر را به نسل های آینده انتقال دهد. این شهر مقدس قم بود که در اواخر قرن بیستم میلادی و در طلوع انقلاب اسلامی ایران معنای جدیدی از قدرت را به جهانیان ارائه کرد و آن قدرت مالکیت بر نفس بود، نه قدرتی که منابع آن ملموس و مادی و فیزیکی است. این چنین قدرتی است که منشأ وحدت انسان ها را عمیق تر و عالی تر کرده و از جهات معنوی و درونی مطرح ساخت و حقیقت و عظمت اراده را به عنوان یک بعد اصلی قدرت تجلی داد.

و دقیقا هشت سال قبل، یک شب که به دعوت رئیس محترم شورای شهر قم به جلسه شورای شهر دعوت شده بودم و شهردار محترم نیز حضور داشت، پیشنهاد کردم که به پاس حفظ میراث تاریخی و علمی و معنوی، یک حصار ذهنی، یک خط حقوقی بر محوطه و قسمت اصلی و قدیمی شهر مقدس قم کشیده شود. استدعا کردم کوچه های باریک و خانه های قدیمی، بادکش های زیبا، طاق و گذرهای چند قرن پیش شهر مقدس قم را آن طور که هست نگه دارند و آنها را ترمیم کنند و اجازه ندهند که نقشه ها و پروژه های به اصطلاح توسعه مدرن امروزی این آثار پربهای تاریخی را تخریب کند و از بین ببرد. این قسمت از قم یک موزه و یک میراث تاریخی است و باید برای نسل های آینده باقی بماند. در سال ها و قرون آینده، مسلمانان و فرزندان امت اسلامی سؤال خواهند کرد این کوچه ها و این خانه ها و این گذرها و این مراکز علم و دانش و عرفان که بزرگان و فقهای ما در آن زندگی کردند، کجا هستند؟ این کوچه پس کوچه هایی که به خانه امام خمینی(ره) منتهی می شد، کجا رفتند؟ منزل محقر و اتاق کار عارف بزرگی که بهجت نام داشت، کجاست؟

در تاریکی های مخوف تاریخ، در میان توده های انباشته از کینه، حسد و نادانی، در اعماق حفره ها و گودال های ژرف و ظلمانی، در چنگال احساسات خودخواهی و جاه طلبی، در جنون سروری و مطامع مادی که بارها این گیتی را در بر گرفته است، اشعه هایی از علم و عشق بر کالبد دنیایی بی حس تابیدن گرفته که بارها باعث سعادت و کامیابی اجتماعات بشری بوده است. این پرتوفشانی ها و این روشنی ها و این درخشندگی ها همیشگی نبوده است. این تحولات و این رنسانس های تاریخی از مغز و فکر کسانی برخاست که ما امروز نام عالم و دانشمند و عارف بر آنان می گذاریم. در اینجاست که باید گفت، ای عالم، ای عارف، ای عنایت آسمانی و عرفانی، که فیض رحمانی را به نوع بشر ارزانی می داری، کسی که در فکر شناخت تو باشد هرگز بی شادی نمی ماند.


نوشته شده در یکشنبه 88/9/22ساعت 9:43 صبح توسط محمدعلی زرین نظرات ( ) |

متوکل، خلیفه سفاک و جبار عباسى، از توجه معنوى مردم به امام هادى علیه السلام بیمناک بود و از اینکه مردم به طیب خاطر حاضر بودند فرمان او را اطاعت کنند رنج مى‏برد. سعایت کنندگان هم به او گفتند ممکن است على بن محمد (امام هادى) باطناً قصد انقلاب داشته باشد و بعید نیست اسلحه و یا لااقل نامه‏هایى که دالّ بر مطلب باشد در خانه‏اش پیدا شود. لهذا متوکل یک شب بى‏خبر و بدون سابقه، بعد از آنکه نیمى از شب گذشته و همه چشمها به خواب رفته و هر کسى در بستر خویش استراحت کرده بود، عده‏اى از دژخیمان و اطرافیان خود را فرستاد به خانه امام که خانه‏اش را تفتیش کنند و خود امام را هم حاضر نمایند. متوکل این تصمیم را در حالى گرفت که بزمى تشکیل داده مشغول مى‏گسارى بود. مأمورین سرزده وارد خانه امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را دیدند که اتاقى را خلوت کرده و فرش اتاق را جمع کرده، بر روى ریگ و سنگریزه نشسته به ذکر خدا و راز و نیاز با ذات پروردگار مشغول است. وارد سایر اتاقها شدند، از آنچه مى‏خواستند چیزى نیافتند. ناچار به همین مقدار قناعت کردند که خود امام را به حضور متوکل ببرند.
وقتى که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول مى‏گسارى بود. دستور داد که امام پهلوى خودش بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابى که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود:
 «به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار.».
متوکل قبول کرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق ده.».
فرمود: «من اهل شعر نیستم و کمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم.».
متوکل گفت: «چاره‏اى نیست، حتما باید شعر بخوانى.».
امام شروع کرد به خواندن اشعارى که مضمونش این است:
 «قله‏هاى بلند را براى خود منزلگاه کردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانى مى‏کردند، ولى هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد.».
 «آخرالامر از دامن آن قله‏هاى منیع و از داخل آن حصنهاى محکم و مستحکم به داخل گودالهاى قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختى به آن گودالها فرود آمدند!».
 «در این حال منادى فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینتها و آن تاجها و هیمنه‏ها و شکوه و جلالها؟».
 «کجا رفت آن چهره‏هاى پرورده نعمتها که همیشه از روى ناز و نخوت، در پس پرده‏هاى الوان، خود را از انظار مردم مخفى نگاه مى‏داشت؟».
 «قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهره‏هاى نعمت پرورده عاقبة الامر جولانگاه کرمهاى زمین شد که بر روى آنها حرکت مى‏کنند!».
 «زمان درازى دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولى امروز همانها که خورنده همه چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شده‏اند!».
صداى امام با طنین مخصوص و با آهنگى که تا اعماق روح حاضرین و از آن جمله خود متوکل نفوذ کرد این اشعار را به پایان رسانید. نشئه شراب از سر مى‏گساران پرید. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشکهایش مثل باران جارى شد.
به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را، ولو براى مدتى کوتاه، از یک قلب پرقساوت بزداید
نوشته شده در پنج شنبه 88/9/12ساعت 12:55 صبح توسط سید مهدی ماجدی نظرات ( ) |



Design By : ParsSkin.com