سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کارون

قبل و بعد از 23 خرداد روز انتخابات با شکوه ایران و پیروزی عظیم ایرانیان ، دشمن با در دست گرفتن فضای تبلیغاتی و ایجاد خطوط تفرقه ، کام شیرین ملت را تلخ نمود و خود بهره از آن برد. در این مقاله کوتاه قصد نداریم به اختلاف افکنی های موذیانه شیطان بزرگ و روباه پیر و رژیم صهیونیستی بپردازیم ؛ بلکه می خواهیم نگاهی به فعالیت های تفرقه افکنانه سران برخی کشورهای عرب منطقه و رابطین آنها در داخل داشته باشیم.ت

العربیه و یا به تعبیر صحیح رهبر حزب الله «العبریه»، با پخش تصاویر آشوب های گروهی ازآشوبگران ، در صدد بود جمهوری اسلامی را در آستانه سقوط و فروپاشی و رهبر ایران را معزول به جهانیان نشان دهد.(العبریه جلسه اخیر مجلس خبرگان را «نشست فوری برای بررسی صلاحیت رهبری حضرت آیت الله خامنه ای » بیان کرد. )

این شبکه با نمایش خبر با سر تیتر «بحران در ایران» که در صدر خبرهای این شبکه قرار داشت، راست و دروغ را به مخاطب خود تلقین نمود.

درگیری ، آتش سوزی ، قتل و غارت صحنه هایی بودند  که آنرا مرتب نشان می داد و ایران را کشوری درگیر جنگ داخلی و سوخته به تصویر می کشید. این تصاویر به حدی رعب آور بود که زائران و مسافران عرب را که سالانه برای زیارت حرم رضوی (ع) و سپری کردن اوقاتی خوش وارد ایران می شدند از این سفر منصرف نمود.

سال گذشته بود که در برنامه «بانوراما» ، تحلیلگر عرب ، آرزوی سقوط نظام ایران را در این برنامه رسما بر زبان راند؛ و بعد از یک سال ذوق زده ، رسیدن به آروزی دیرینه شان را به خیال خام خود نزدیک می دیدند.

بدیهی است داغی که حزب الله و حماس با کمک شیعیان ایران بر دل اسرائیل و به طبع آن وهابیون سعودی نهاد ، بر آنان سنگین آمد به گونه ای که اینچنین به جزع و فزع افتاده اند و هر لحظه در فکر انتقام از شیعیان هستند.

حال چه انتقامی بهتر از آنکه با کمک های مالی شیوخ عرب و برگزاری کلاس های براندازی نرم در این کشورها به قول آنان ایران را دچار بحران !!! کنند.

متاسفانه برخی وطن فروشان و قدرت طلبان سکولار از کمک های آنان استفاده نموده و جو ایران را ملتهب و فضا را به نفع دشمنان شیعه غبارآلود کردند. ( برای اطلاع بیشتر به جلسات برخی سران اصلاحات در کشورهای عربی مراجعه نمایید).

در کتاب خاطرات زهره ستوده از جنگ تحمیلی به نام پائیز 59 درباره ستون پنجم آمده:

«سنگرها کاملا در تیررس عراقی ها بود و اصابت گلوله های توپ و خمپاره لحظه ای قطع نمی شد. بچه ها به سرعت محل اصابت گلوله ها را که به مدد ستون پنجم کاملا دقیق به هدف می خورد ! تشخیص می دادند. وقتی یک گلوله به سمت چپ می خورد ، بعدی حتما سمت راست را نشانه می رفت و بعدی ، وسط.»

و حال ستون پنجم که از منابع بیگانه و بالاخص شیخ نشین های عرب تغذیه می شود ، همچنان در حال گرا دادن به مزدور است و اگر هوشیار نباشیم و وطن فروش را هرچه سریعتر نشناسیم و رسوا نکنیم باید هزینه گزاف تر بدهیم.

مداحی زیبای میرداماد قبل از نماز عید فطر در رابطه با حوادث اخیر / دانلود

 


نوشته شده در سه شنبه 88/6/31ساعت 9:55 عصر توسط محمدعلی زرین نظرات ( ) |

میرحسین ، اسرائیل ،‏پیوندتان مبارک

چهار شنبه شب بود که محسن کدیور جلوی دوربین بی بی سی فارسی نشسته بود و ایراد افاضات می نمود که " شنیده ام مردم (مجاز از سبزک ها) می خواهند شعار «هم غزه ، هم لبنان ، جانم فدای ایران» سربدهند". او گفت در روز قدس باید علاوه بر شعار «مرگ بر اسرائیل» علیه نظام و دولت نامشروع شعار داده شود اما…
سبزک ها که تا حالا خود را می دیدند و در تجمع ها فقط شاهد حضور خود بودند ، فراموش کرده بودند امت حزب الله را. ولایتمدارانی را که بیدارند اما برای خاموش شدن آتش فتنه تا کنون ساکت بوده اند.
اما اینک این آتش سینه فرزندان معنوی روح الله و محبان خلف صالحش بود که در روز قدس علاوه بر اسرائیل و آمریکا دامان منافقینی را نیز سوزاند. آنان که میخواستند روز قدس را روز ابراز ارادت به مستکبران و غارتگران بیت المال قرار دهند تا بتوانند دوباره خوش خدمتی خود را به آنان نشان دهند.
اما حضور سبز پیروان راه سرخ شهدا در روز قدس و هوشیاری آنها خواب مستکبران و غارتگران بیت المال را مشوش نمود. اگر اندکی بودند که شعار مرگ بر بسیجی و مرگ بر دیکتاتورسر می دادند (البته من با مرگ بر دیکتاتورشان موافقم اما باید دید چه کسی دیکتاتور است!!!) اما فریاد رسایی جز مرگ بر منافق و خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست نمی شنیدند.
ما افتخار می کنیم  که بسیجی هستیم و شعار مرگ بر بسیجی (که در VOA و BBC  بیان و از حنجره افراد خودباخته در مقابل تفکر غرب و شیفته آن در کشور) نشان می دهد که بسیجی هنوز هم زنده و پویاست . نشان می دهد چگونه هنوز هم تفکر بسیج و نام بسیجی لرزه بر اندام بعضی ها انداخته.
اگر عده ای بر خلاف تفکر کدیور( هرچند که نوعی خط دهی محسن کدیور بود و می خواست ذهن ها را از شعار در حمایت از ملت فلسطین دور سازد ) شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» را ضجه می زدند شعار «سبزک ها ، اسرائیل ، پیوندتان مبارک» را می شنیدند . و چه پیوند منحوسی!!!
و رور قدس 1430 امسال برگی دیگر است که در تاریخ انقلاب ثبت خواهد گردید تا آیندگان بدانند علیرغم ادعای میرحسین و طرفدارانش ، مبارزه با خط امام در وجود دشمنان ولایت نهادینه شده.
اما چه خوب شد که عظیم ملت ولایتمدار در روز قدس گوشه ای از عظمت خود را به رخ مستکبران و منافقین کشید و آب سردی دیگر بر خاکستر سیاهرویان ریخت. و باز هم باید به دشمنان ولایت گفت:

        ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست           عرض خود می بری و زحمت ما می داری

 


نوشته شده در جمعه 88/6/27ساعت 4:33 عصر توسط محمدعلی زرین نظرات ( ) |

گزارش سردار جعفری از پشت صحنه کودتای مخملی ،از نقش محمد خاتمی،محمد موسوی خوئینی ها ، بهزاد نبوی ، مهدی هاشمی ، ابوالفضل فاتح و مصطفی تاج زاده...

موسوی خوئینیها:به هر قیمتی رهبری را از تخت پایین بکشیم

سردار سرلشکر محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه در جمع پیشکسوتان دفاع مقدس با اشاره به اینکه خیلی ‌ها میگویند نگویید انقلاب مخملی چراکه وقوع انقلاب در ایران ممکن نیست، گفت: ولی همین اتفاق در خیلی از کشورها از بستر انتخابات و دموکراسی انجام گرفته است.

جعفری اضافه کرد: بعضی از آقایانی که چند وقتی است دستگیر شده‌اند، اعترافاتی داشته‌اند که به صراحت اعلام می‌کنند در گذشته نیز همین هدف‌ها دنبال می‌شده، اما به شکل دیگر.

 

جعفری یادآور شد: شاید برخی بگویند که این اعترافات منتشر شده همچون سخنان آقای ابطحی بر اثر فشار و زور بوده است، این افراد مدعی چاره‌ای ندارند جز اینکه دروغ بگویند. آقای ابطحی در مدتی که در زندان بود با خروج از جوی که دیگر بر او حاکم نبوده و دور شدن از آن دوستان خود، با بحث آزاد، تحولی در او به وجود آمده و این سخنان را گفته است. البته ایشان روزی بیرون خواهد آمد و آن موقع نیز می‌توانید در مورد استدلال‌های وی اظهارنظر کنید. چراکه دانستن حق مردم است، مردم باید بدانند.
وی در ادامه سخنان خود به طور مستند به برخی از سخنان افراد اصلاح طلب اشاره کرد که آنها هدف اصلی خود برای پیروزی در انتخابات را تضعیف ولایت فقیه عنوان کرده و اینگونه گفته اند:

 

آقای موسوی خوئینی‌ها در بهمن 87 اینگونه می‌گوید: ما باید بیاییم و توان بگذاریم تا به هر قیمتی رهبری را از تخت پایین بکشیم. او باید بفهمد که این مملکت آنطور نیست که ایشان هر جور بخواهد به هر سمت بکشد. خاتمی و یارانش اکنون کلی تجربه دارند.

 

 آقای ابطحی در اعترافات خود می‌گوید: "خاتمی و فاتح و مهدی هاشمی رفسنجانی می‌گفتند که "برنده شدن در این انتخابات خیلی با انتخابات گذشته فرق می‌کند. در این صورت جریان اصولگرا و رهبر دیگر نمی‌توانند سرشان را بلند کنند و این معنای یکسره کردن کار است. " یعنی رسیدن به یک نظام با ولایت فقیه بسیار ضعیف شده یا بدون ولایت فقیه جا بیفتد. اعتراضات در انتخابات کاملا برنامه‌ریزی شده بود. "

 آقای خاتمی در بهمن 87 می‌گوید: "اگر در این انتخابات احمدی‌نژاد سقوط کند، عملاً رهبری حذف می‌شود، اگر به هر قیمتی و به هر شکلی اصلاحات دوباره به قوه اجرایی بازگردد، دیگر رهبری اقتداری در جامعه نخواهد داشت. سقوط اصولگرایی به معنای پایان اقتدار رهبری تلقی می‌شود و با شکست اصولگرایان باید قدرت رهبری را مهار کرد. "

 

آقای نبوی می‌گوید: "باید سعی کنیم احمدی‌نژاد را کاندیدای رهبری معرفی کنیم که اگر شکست خورد، رهبری شکست خورده باشد. ما یک بار این کار را در خرداد 76 انجام دادیم که ضربه سنگینی بود و به سختی از جا بلند شدند، اکنون باید ضربه نهایی را به رهبری بزنیم. برای محدود و پاسخگو کردن قدرت باید از بالاترین قدرت شروع کرد. "

 

 آقای عطریان‌فر اعتراف می‌کند که "آقای تاجزاده در انتخابات می‌گفت "اگر بتوانیم ببریم، با تجربیاتی که در این سال‌ها کسب کرده‌ایم به راحتی می‌توانیم رهبری را مهار کنیم. " شاید تنها کسی که انقلاب مخملی در ذهنش کاملا تئوریزه شده بود و بدون آنکه اسمش را بیاورد همان ایده‌ها را مطرح می‌کرد، آ‌قای تاج‌زاده بود. "

 

 آقای ابطحی در رابطه با هدف اصلاحات می‌گوید: "هدف اصلاحات حذف عنوان ولایت فقیه و رهبری دینی و تغییر حاکمیت انقلابی و دینی به حاکمیت عرفی و سکولار است. "

 

سردار جعفری گفت: آقای ابطحی استراتژی‌های اصلاحات را اینگونه بیان می‌کنند: "1- دین ستیزی؛ یعنی بی‌توجهی و غیرارزشی معرفی کردن دینداری و دینداران. 2- رواج بی‌بند و باری که مهمترین شکل آن بی‌تفاوت کردن دختران و پسران نسبت به رابطه با یکدیگر بوده است. 3- حذف نمادهای دینی و انقلابی ". ابطحی می‌گوید سعی می‌شد در جلسات کم کم عکس امام و رهبری حذف شود.
وی اضافه کرد: ابطحی خصوصیات اصلاح‌طلبان را نیز اینگونه ذکر می‌کند: "1- غرب باوری؛ بی‌هویتی اصلاح‌طلبان در سیاست خارجی شاخص‌ترین وجه آنها بود. آنها از هیچ دریوزگی برای جا انداختن خود در مقابل غرب فروگذار نبودند و حاضر به اجرای ظالمانه‌ترین تقاضاهای غرب بودند. "
به گفته عضو شورای عالی امنیت ملی، ابطحی دومین شاخصه اصلاح‌طلبان را آلوده شدن به فسادهای مالی عنوان می‌کند و می‌افزاید: "ریشه همه مشکلات همین موضوع بود. "
جعفری افزود: این نوع انحرافات در مسیر انقلاب، امروزه بسیار جدی شده و تشخیص آن بسیار سخت است و همه توان و هدف دشمن خارجی روی همین مفاهیم متمرکز شده است.
.


نوشته شده در سه شنبه 88/6/24ساعت 9:55 عصر توسط محمدعلی زرین نظرات ( ) |

در ایام فتنه پس از انتخابات دائما در مورد حقوق زندانیان و ضرورت دلجویی از آنان و خانوادشان و جبران اموال آسیب دیده از اغتشاش گران می شنیدیم. اما کدام یک از بزرگان نظام از هاشمی رفسنجانی گرفته تا لاریجانی و احمدی نژاد در خصوص ضرورت دلجویی از بسیجیان صحبت کردند؟
به راستی جرم بسیجیان چیست که از ضد انقلاب گرفته تا مدعیان انقلاب همگی علیه آنان سخن می گویند؟ چرا میرحسین موسوی در تبلیغات انتخاباتی خود در ارومیه با اشاره به جمع بسیجیان اعلام می کند که متاسفانه ریشه برخی مشکلات کشور را داریم مشاهده می کنیم؟ به راستی در جریان اغتشاشات چه کسانی بیشترین آسیب را دیدند و بیشترین دلجویی از چه کسانی به عمل آمد؟
باید به صورت چند بسیجی اسید می پاشیدند تا صدای وا اسلامای برخی درآید؟ باید چند نفر از بسیجیان به ضرب گلوله زخمی می شدند تا بگویند علیه بسیج اسلحه کشیده اند؟ باید رگِ گردن چند بسیجی با تیغ موکت بری بریده می شد تا لازم شود از خانواده شان دلجویی شود؟ چند نفر بسیجی باید مظلومانه در حالی که در گوشه خیابان منتظر تاکسی بودند در زیر چرخ های ماشین های مدل بالا له می شدند و اسمشان نه در ردیف شهدا بلکه در ردیف تصادفی هاو نفله ها می آمد تا دل نازک آقایان بسوزد؟ من به چشم خودم دو نفر از دوستانم را دیدم که به جرم این که پیاهنشان روی شلوار است روبروی در دانشگاه مورد حمله ماشین های سبز قرار گرفتند. راستی مسئولان دلسوز نظام! تا به حال پرسیده اید چرا هفت بسیجی شهید پایگاه مقداد با وجود آن که مسلح بودند به کسی شلیک نکردند تا این که هر هفت نفر مظلومانه به دست مردم عادی و نه اغتشاش گران(!) به شهادت رسیدند؟ می دانید با کوکتل مولوتوف به منزل چند نفر از حزب اللهی ها حمله کردند؟ موتورهای سوخته را جزء آمار خسارات هایی که باید پرداخت شود آورده اید؟ دختری که چادر از سرش کشیده شد را جزء کسانی که باید از آنان دلجویی شود می دانید؟ هیچ می دانید قطعه بتون 40-50 کیلویی اگر از طبقه چهارم ساختمانی رها شود و بر سر بسیجی ای بیفتد، او حداکثر چند روز به حالت کما در بیمارستان زنده می ماند؟ دو- سه روز بیشتر زنده نماند... تا به حال سفیدی مغز سر دوستتان را بر روی آسفالت خیابان دیده اید؟ ما دیده ایم! خیلی زیبا بود. چشم های پاکش را می گویم که هرگز به نامحرمی نگاه نکرده بود.

شنیده اید که دختر چادری ای را در ورودی دانشگاهی برهنه کرده اند؟ جا دارد که از شنیدن این خبر دق کنیم و بمیریم. البته به همت بسیجیان عواملش بازداشت شدند. راستی خواسته بودید بازداشتی ها آزاد شوند، بازداشت شده ها در حوالی دانشگاه ناموس شما آزاد خواهند شد. قبول؟! از کدامشان دلجویی کنیم؟ از بازداشتی های مظلوم یا از آن دخترک معصوم؟ در کدامین جبهه اید؟ اگر دلتان با حق است چرا زبانتان برای کفر و نفاق می چرخد؟ 
میدانید چهره زیبا و نورانی برخی از بسیجیان تا همیشه عمرشان زشت و قرمز باقی خواهد ماند؟ چرا که بر رخسارشان اسید پاشیده اند. حال از کدامشان دلجویی کنیم؟ اصلا دلجویی به چه کار آن عزیزان می آید؟
زخم شمشیر را البته دارویی هست. اما زخم زبان را چه کنیم؟ مرگ بر بسیجی را شنیده اید؟ بسیجی برو خونتون شام نمی دن را چه؟ مرگ بر دیکتاتور؟ یا این که یک میلیارد گم شده در جیب بسیجیان است را شنیده اید؟ شوخی کردم! این ها که زخم زبان نیست. قبل از انتخابات جماعتی از سبز پوشان چشمشان به من افتاد و مرگ بر بسیجی گفتند، پوزخند نمکینی زدم و رفتم. از دخترانی که شب هنگام در وسط خیابان های تجریش و سعادت آباد روسری خود را برداشته بودند و شعار می دادند: «با موسوی، بی روسری» انتظاری جز شعار مرگ بر بسیجی نیست. اما علمای علم لا ینفع! یک بار، فقط یک بار از مسئولان امر خواستید که از بسیجیان دلجویی کنند؟ البته «لانرید منکم جزاء و لاشکورا». ما را نیازی به دلجویی شما نیست. نوشتم که شاید از جهل مرکب خارج شوید. نوشتم تا بدانید در گفتن ها و نگفتن هایتان چه چیزی خوابیده است. نمی دانم این همه علم رجال و اصول در تحلیل شرایط کمکتان نکرد؟ نمی دانم اخبارتان را چند نفر فاسق گرفته اید؟ اما «إن جاءکم فاسق بنأ فتبینوا». از حسینقلی و یوسف و امثالهم که انتظاری نیست. اما شما را به خدا لحظه ای تأمل کنید! مگر جرم بسیجیان چیست که آنان را کم ارزش تر از دختران بدحجاب می دانید؟ شما که درخطبه های نمازجمعه تان علیه حجاب آنان هم دم برنمی آورید؟ اگر آن حجت غایب ظهور کند، کدام علما در مقابلش ایستادگی می کنند؟ همان علمایی که بصیرت ندارند. «الا ولایحمل هذا العَلَم الا اهل البصر و الصبر». آقایان عَلَم ولایت با عِلم حمل نمی شود. با بصیرت حمل می شود...
امام عزیزمان که خدایش رحمت کناد، می فرماید(به مضمون): جنگ ما در آینده با کفر نیست. بلکه جنگ، جنگ اسلام ناب محمدی با اسلام امریکایی خواهد بود...
به نقل از :http://culturetheory.parsiblog.com/>


نوشته شده در جمعه 88/6/20ساعت 11:31 عصر توسط محمدعلی زرین نظرات ( ) |

برخلاف آنچه همگان تصور می‌کنند، رفتن مهدی هاشمی به بریتانیا هیچ ربطی به نقش وی در حوادث پس از انتخابات ندارد، بلکه به مسائل دیگری ربط دارد که در زیر می‌‌آید. واضح است کسانی که به مهدی هاشمی تهمت‌های آنچنانی زدند، بعد از خواندن مطلب زیر ‌باید از این آقازاده محترم طلب عفو کرده، 3 مرتبه بلند بگویند؛ غلط کردم!
1- شاید مهدی هاشمی به این دلیل رفته بود لندن که اموال دانشگاه آزاد در «جزیره» را وقف کند.
2- در کشور ما یک عده در کنار شعار همیشگی ملت یعنی مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس، اخیرا شعار می‌دهند؛ مرگ بر چین و مرگ بر روسیه. و اما مهدی هاشمی قبلا یک بار به روسیه رفته بود، اخیرا هم رفت انگلیس. یعنی مهدی هاشمی اعتقاد به رفتار فراجناحی دارد و مثلا اگر هفته بعد به آمریکا رفت، حتما 2 هفته بعدش می‌رود چین!
3- از قدیم گفته‌اند: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی. به هر حال سفر چیز خیلی خوبی است. آدم در سفر می‌تواند بفهمد که رفیقش چه جور آدمی است. مثلا اگر مهاجرانی، هاشمی را به یک رستورانی، جایی، چیزی دعوت کرد، خب، معرفتش را نشان داده اما اگر مهدی را تحویل نگرفت، این نامردی عطاءالله را می‌رساند.
4- شاید هاشمی رفته لندن تا وقف اموال دانشگاه آکسفورد را به گوش هیات موسس این دانشگاه برساند.
5- شاید رفته لندن برای پادرمیانی جهت وقف دارایی‌های باشگاه چلسی و وقف خود آبراموویچ!
6- با این وضع هواپیماها، همین که مهدی هاشمی حاضر شده سوار طیاره بشه، خودش خیلیه، نه.
7- شاید رفته لندن تا ببیند حرف حساب تماشاگرانی که بعد از بازی دست به اغتشاش می‌زنند و نظم شهر را به هم می‌ریزند، چیست.
8- شاید به جای «حاج کاظم» و «عباس» که در «آژانس شیشه‌ای» قرار بود لندن بروند اما نشد، مهدی هاشمی رفت لندن!
9- البته شاید... یعنی ولش کن، این یکی را بنویسی، جایت سینه قبرستان است.
10- احتمال دارد رفته باشد لندن برای اینکه بررسی کند آیا از نظر حقوقی می‌توان اموال شبکه BBC فارسی را وقف کرد یا نمی‌توان؟
11- شاید رفته موزه بریتانیا برای دیدن آثار عتیقه و مزمزه کردن قیمت آنها.
12- شاید رفته باشد شهربازی لندن تا هیجانات خود را به روش بهتری تخلیه کند.
13- می‌دانیم که در کریسمس، لندن از همه جا زیباتر است. بویژه مراکز خرید لندن خیلی شلوغ می‌شود و چون مهدی هاشمی زیاد از شلوغی خوشش نمی‌‌آید، الان رفته خرید کریسمس خود را بکند.
14- شاید رفته لندن، «کاخ باکینگهام» را از نزدیک ببیند و نسبت به ساده‌زیستی ملکه انگلیس و زندگی محقرانه خاندان سلطنتی افسوس بخورد.

نوشته شده در شنبه 88/6/14ساعت 7:51 عصر توسط محمدعلی زرین نظرات ( ) |

   1   2      >


Design By : ParsSkin.com