سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کارون

شرکت عمار در جنگ صفین و قرار گرفتن او در سپاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای معاویه و عمروعاص بسیار نگران کننده بود.

عمار در این جنگ با سخنرانی های خود مردم را به حقانیت امیرالمؤمنین دعوت می کرد عمار فریاد می کشید:

نحن ضربناکم علی تنزیله                    ثم ضربناکم علی تأویله

در گذشته و در رکاب پیامبر در سر اصل قرآن با شما جنگیدیم. اما اکنون می جنگیم در حالی که گویا شما مؤمن به قرآن هستید و اختلاف بر سر فهم قرآن است.


نوشته شده در شنبه 88/10/26ساعت 2:35 عصر توسط سید مهدی ماجدی نظرات ( ) |

متوکل، خلیفه سفاک و جبار عباسى، از توجه معنوى مردم به امام هادى علیه السلام بیمناک بود و از اینکه مردم به طیب خاطر حاضر بودند فرمان او را اطاعت کنند رنج مى‏برد. سعایت کنندگان هم به او گفتند ممکن است على بن محمد (امام هادى) باطناً قصد انقلاب داشته باشد و بعید نیست اسلحه و یا لااقل نامه‏هایى که دالّ بر مطلب باشد در خانه‏اش پیدا شود. لهذا متوکل یک شب بى‏خبر و بدون سابقه، بعد از آنکه نیمى از شب گذشته و همه چشمها به خواب رفته و هر کسى در بستر خویش استراحت کرده بود، عده‏اى از دژخیمان و اطرافیان خود را فرستاد به خانه امام که خانه‏اش را تفتیش کنند و خود امام را هم حاضر نمایند. متوکل این تصمیم را در حالى گرفت که بزمى تشکیل داده مشغول مى‏گسارى بود. مأمورین سرزده وارد خانه امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را دیدند که اتاقى را خلوت کرده و فرش اتاق را جمع کرده، بر روى ریگ و سنگریزه نشسته به ذکر خدا و راز و نیاز با ذات پروردگار مشغول است. وارد سایر اتاقها شدند، از آنچه مى‏خواستند چیزى نیافتند. ناچار به همین مقدار قناعت کردند که خود امام را به حضور متوکل ببرند.
وقتى که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول مى‏گسارى بود. دستور داد که امام پهلوى خودش بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابى که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود:
 «به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار.».
متوکل قبول کرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق ده.».
فرمود: «من اهل شعر نیستم و کمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم.».
متوکل گفت: «چاره‏اى نیست، حتما باید شعر بخوانى.».
امام شروع کرد به خواندن اشعارى که مضمونش این است:
 «قله‏هاى بلند را براى خود منزلگاه کردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانى مى‏کردند، ولى هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد.».
 «آخرالامر از دامن آن قله‏هاى منیع و از داخل آن حصنهاى محکم و مستحکم به داخل گودالهاى قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختى به آن گودالها فرود آمدند!».
 «در این حال منادى فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینتها و آن تاجها و هیمنه‏ها و شکوه و جلالها؟».
 «کجا رفت آن چهره‏هاى پرورده نعمتها که همیشه از روى ناز و نخوت، در پس پرده‏هاى الوان، خود را از انظار مردم مخفى نگاه مى‏داشت؟».
 «قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهره‏هاى نعمت پرورده عاقبة الامر جولانگاه کرمهاى زمین شد که بر روى آنها حرکت مى‏کنند!».
 «زمان درازى دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولى امروز همانها که خورنده همه چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شده‏اند!».
صداى امام با طنین مخصوص و با آهنگى که تا اعماق روح حاضرین و از آن جمله خود متوکل نفوذ کرد این اشعار را به پایان رسانید. نشئه شراب از سر مى‏گساران پرید. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشکهایش مثل باران جارى شد.
به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را، ولو براى مدتى کوتاه، از یک قلب پرقساوت بزداید
نوشته شده در پنج شنبه 88/9/12ساعت 12:55 صبح توسط سید مهدی ماجدی نظرات ( ) |

 «احتجاج امام حسین علیه السّلام در توبیخ معاویه بر کشتارى که از شیعیان» «أمیر المؤمنین علیه السّلام نمود و اظهار رحمت بر آن مقتولین»
 از صالح بن کیسان نقل است که گفت: وقتى دست معاویه به خون حجر بن- عدى و یارانش آلوده شد در همان سال قصد حجّ خانه خدا را نمود و در آنجا با امام حسین علیه السّلام روبرو شده و بدو گفت:
أبا عبد اللَّه! خبر کارى که با حجر بن عدى و یارانش و شیعیان پدرت کردم بتو رسیده؟ فرمود: با آنان چه کردى؟ گفت: تمام را کشته و کفن نموده و بر همه‏اشان نماز خواندم!.
امام حسین علیه السّلام تبسّمى نموده و فرمود: آن گروه بر تو چیره شدند اى معاویه، که اگر ما شیعیانت را مى‏کشتیم نه کفنشان کرده و نه بر آنان نماز خوانده و نه دفنشان مى‏کردیم، خبر افتراء و بدگویى تو نسبت به علىّ و حرکت مبغضانه‏ات نسبت به ما
و اعتراض عیبجویانه‏ات به بنى هاشم بمن رسیده، پس اگر این گونه عمل کردى بخود بیندیش و نفس خود در میزان حقّ و باطل قرار ده، اگر خودت را بزرگترین عیب نیافتى؛ عیب کوچکى هم در تو نبوده و ما در حقّ تو ستم کرده‏ایم، اى معاویه بفکر خودت باش و بغیر هدف و نشانه خود به محلّ دیگر تیر نینداز، و از سر دشمنى با ما از مکان نزدیک به دشمنى نپرداز، که بخدا سوگند تو از میان ما اطاعت مردى را کردى که قدیم الإسلام نبوده و نفاقش هم تازگى ندارد و بهیچ وجه فکر تو نیست، پس خود بفکر خود باش یا او را رها کن- یعنى: عمرو بن عاص-
نوشته شده در جمعه 88/8/29ساعت 3:6 عصر توسط سید مهدی ماجدی نظرات ( ) |

بسمه تعالی

Velvet          revolution 

انقلاب مخملی یا انقلاب رنگی یا انقلاب گلی ، نوعی کودتای بدون خونریزی است وبه تغییر وتحولاتی اطلاق می شود که تا به امروز در برخی از کشورهای باقیمانده از بلوک شرق اتفاق افتاده و هیأت حاکمه این کشورها ، جای خود را به حکومت های طرفدار غرب داده اند . این اصطلاح را برای اولین بار واسلاوهاول، رئیس جمهورسابق چک، که در آن زمان رهبرمخالفان این کشور بود ، برسر زبان ها انداخت .

 براساس طرح خاورمیانه بزرگ ، ایالات متحده می کوشد که کودتاهای مخملی را در این منطقه نیز به راه اندازد . کودتاهای مخملی ، واجد خصوصیات پیوسته و همگون در علل وشکل تحولات می باشند .

تمامی آنها به جز قرقیزستان ، بدون استفاده از ابزارهای خشونت آمیز وطی راهپیمایی های خیابانی ، به پیروزی رسیدند . تمامی این تحرکات با شعارهای مبتنی بر ایدئولوزی لیبرالیسم انجام گرفتند و نقش دانشجویان ونهادهای غیردولتی در بروز آنها پررنگ بود .

تحرکات سیاسی ای که منجر به کودتاهای مخملی شده به طور مستقیم وغیر مستقیم ، مورد حمایت آمریکا وارپای غربی است . از نمونه های برجسته این کودتاهای آمریکایی ، می توان به انقلاب پنجم اکتبر2000 در صربستان ، انقلاب گل رز ، 2003 در گرجستان ، انقلاب نارنجی 2004 در اوکراین ، انقلاب گل لاله 2005 در قرقیزستان ، اشاره کرد .

بنیاد جورج سوروس ، بنیاد جامعه باز ، بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی ، بنیاد کارنگی ، مرکز بین المللی محققان وودرو ویلسون وصندوق آلمانی مارشال ، از جمله اهرم های فشار برای انجام چنین کودتاهایی هستند که زیر نظر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، فعالیت می کنند .

 


نوشته شده در سه شنبه 88/8/19ساعت 11:52 عصر توسط سید مهدی ماجدی نظرات ( ) |

از کجاشروع کنم وچهره نفاق را به نمایش بگذارم از صدر اسلام ویا ابتدای انقلاب

منافق اگر چهره ای به ظاهر مومنانه دارد اما با نشانه ها واعمال سر زده از او می توان به پس پرده او پی برد واین برای انسان بصیر روشن وهویداست تنها به یک نکته از آن کفایت می کنم و آن ارتباط منافق بادشمن خارجی است ودر این قرن انفجار اطلاعات وگسترش رسانه های خبری آسان است که مرتبط با آن سوی آبها را شناخت

حالا سئوال اینجاست چرا یک خودی با دشمن دین ومملکتش ارتباط برقرار می کند؟

اگر شناختی نسبت به تاریخ واحوال منافقین داشته باشیم ویک مروری روی معرفت نفسانی کرده باشیم روشن خواهد شد برخی افراد به اقتضای ضعف معرفتی وایمانی چه راحت  دین وغیرت خود را در معرض فروش قرار می دهند والبته این به قیمت بسیار پایین آنها برمی گردد و منافقین زمانه که از اصول اصلی وابتدایی خود بازگشتند به یاری خدا جوانان متقی آنها را میشناسند که با چه بهای اندکی مملکت اسلامی و آرمانهای آن را به دشمن فروختند


نوشته شده در سه شنبه 88/8/12ساعت 10:25 عصر توسط سید مهدی ماجدی نظرات ( ) |

<      1   2   3   4      >


Design By : ParsSkin.com